بازاریابی محتوایی یعنی تبدیل شدن از یک گوینده به یک شنونده. به‌جای این‌که تبلیغات مزاحمی در میان برنامه‌های تلویزیونی یا ویدئوهای آنلاین به نمایش داده شود و مخاطب را خسته کند، محتوا به شکلی ارائه می‌شود که مخاطب به‌خاطر علاقه خود آن را دنبال کند و در هنگام جستجو برای اطلاعات، به سراغ سایت یا رسانه مربوطه بیاید. در بازاریابی محتوایی دیگر نیازی نیست برند برای جذب مخاطب تلاش کند یا او را به سمت خود بکشد؛ بلکه این مخاطب است که خود به‌دنبال برند می‌آید. در این شیوه، قهرمان داستان نه برند، بلکه مخاطب، نیازها و دغدغه‌های اوست.

می‌گویند: «هرکس به فکر خود است، خدا به فکر همه». این جمله به‌خوبی ذات انسان‌ها را نشان می‌دهد. انسان‌ها ذاتاً به خود و نیازهایشان توجه بیشتری دارند. مثلاً وقتی فردی دچار سردرد می‌شود، احساس می‌کند دنیا بر سرش خراب شده؛ اما اگر شخص دیگری دچار بیماری سخت شود، ممکن است به نشانه تأسف سری تکان دهد، ولی در نهایت به دغدغه‌های خود بازمی‌گردد. چرا؟ چون هر فرد خود را مرکز دنیای خویش می‌بیند. به قول نیچه، وقتی کسی عاشق فرد دیگری می‌شود، در واقع عاشق احساسی است که نسبت به آن فرد دارد، و مادری که فداکاری می‌کند نیز این کار را به‌دلیل احساس شدید دلبستگی و عوامل بیولوژیکی مانند ترشح هورمون اکسی‌توسین انجام می‌دهد. این‌ها همگی نشان می‌دهند که خودخواهی بخشی طبیعی از شخصیت انسان است؛ اینکه افراد به‌طور ذاتی به احساسات، نیازها و دغدغه‌های خود بیشتر از دیگران اهمیت می‌دهند.

همین موضوع نشان می‌دهد چرا ارتباط با بعضی افراد خسته کننده و با بعضی دیگر جذاب است. افرادی جذاب هستند که به‌جای صحبت درباره علایق و موضوعات شخصی خود، شنونده‌ای فعال باشد و بادقت به‌طرف مقابل گوش دهد. چنین فردی به نیازها، مشکلات و احساسات دیگران توجه می‌کند؛ گاهی با همدلی به ناراحتی آن‌ها پاسخ می‌دهد و زمانی دیگر، با شوخ‌طبعی حال‌وهوای آن‌ها را تغییر می‌دهد. او اطلاعاتی را ارائه می‌دهد که واقعاً موردنیاز است و درباره دغدغه‌ها و چالش‌های طرف مقابل صحبت می‌کند. آن‌وقت حتی می‌تواند با داستان‌های آموزنده یا سرگرم‌کننده و مرتبط درباره خود بگوید. درست مانند یک جلسه خواستگاری؛ اگر در چنین جلسه‌ای شخصی بیش از حد از خود بگوید و تنها دستاوردها و ویژگی‌های خود را بازگو کند، احتمالاً طرف مقابل را دل‌زده و خسته خواهد کرد. اما اگر شنونده خوبی باشد و درعین‌حال با گفتاری سنجیده و مرتبط با نیازهای طرف مقابل صحبت کند، امکان ایجاد ارتباطی ماندگار و موفقیت‌آمیز بسیار بیشتر خواهد بود. کسب‌وکارها به‌کمک بازاریابی محتوایی چنین کاری را انجام می‌دهند. یعنی به‌جای توجه به فروش فوری و تبلیغات مزاحم، به مخاطب و نیازهای او توجه می‌کنند.

بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوایی زیرشاخه چیست؟

بازاریابی محتوا زیرشاخه‌ای از بازاریابی است و ارتباط تنگاتنگی با دیجیتال مارکتینگ دارد (برخی به‌اشتباه تصور می‌کنند که بازاریابی محتوایی زیرشاخه‌ای از بازاریابی اینترنتی است). بازاریابی نیز یکی از زیرشاخه‌های مدیریت است؛ بنابراین برای پیداکردن یک دید کامل نسبت به بازاریابی محتوا باید ابتدا از مدیریت شروع کرد.

مدیریت: مدیریت فرایند برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل منابع به‌منظور دستیابی به اهداف مشخص است. این فرایند شامل تصمیم‌گیری‌های استراتژیک، تخصیص بهینه منابع، نظارت بر عملکرد، و ایجاد انگیزه در تیم‌ها برای افزایش بهره‌وری است. مدیران باید با استفاده از مهارت‌های رهبری و تفکر تحلیلی، به حل مسائل و مواجهه با چالش‌ها بپردازند تا عملکرد سازمان به بهترین شکل ممکن بهبود یابد. از شاخه‌های اصلی مدیریت می‌توان به مدیریت بازاریابی، مدیریت مالی، مدیریت منابع انسانی، مدیریت تولید، مدیریت پروژه، مدیریت عملیاتی و مدیریت استراتژیک اشاره کرد.

بازاریابی: بازاریابی فرایند شناسایی، پیش‌بینی و برآوردن نیازها و خواسته‌های مشتریان است. این فرایند شامل تحقیقات بازار، طراحی محصول، برندسازی، تبلیغات، فروش و توزیع به‌منظور جذب و حفظ مشتریان است. هدف بازاریابی ارزش‌آفرینی برای مشتریان و در نهایت افزایش فروش و سودآوری برای سازمان است. بازاریابی مؤثر با استفاده از تحلیل داده‌ها، شناخت دقیق نیازهای بازار و ایجاد استراتژی‌های مناسب برای ارتباط با مخاطبان هدف، می‌تواند به رشد و موفقیت کسب‌وکار کمک کند. از شاخه‌های اصلی بازاریابی می‌توان به بازاریابی آنلاین یا آفلاین، بازاریابی محتوا، بازاریابی شبکه‌های اجتماعی، بازاریابی هوش مصنوعی و بازاریابی برند اشاره کرد.

بازاریابی محتوا زیرمجموعه چیست

ارتباط بازاریابی محتوا با سایر بازاریابی‌ها

بازاریابی محتوایی و بازاریابی محتوا به معنای استفاده از محتوا برای دستیابی به اهداف کسب‌وکار است، مانند افزایش فروش یا افزایش آگاهی از برند. اما گاهی «بازاریابی محتوا» به بازاریابی خودِ محتوا به‌عنوان یک محصول اشاره دارد. بااین‌حال، منظور از بازاریابی محتوا در بیشتر موارد همان بازاریابی محتوایی است.

با اینکه در سایر روش‌های بازاریابی، مانند بازاریابی سنتی، هم از محتوا استفاده می‌شود – مثلاً در بازاریابی تلفنی از محتوای صوتی و در تبلیغات تلویزیونی از محتوای ویدئویی – چرا بازاریابی محتوایی یک مفهوم جدیدی به‌حساب می‌آید؟

نکته اینجاست که بازاریابی محتوایی بخشی از بازاریابی درون‌گرا (Inbound Marketing) یا بازاریابی اجازه‌ای است. در این رویکرد، به‌جای تکیه بر تبلیغات مزاحم یا اجبار به خرید، تلاش می‌شود با ارائه محتوای مفید و ارزشمند، اعتماد و توجه مخاطب جلب شود تا او به‌صورت داوطلبانه به کسب‌وکار نزدیک شود. این نوع بازاریابی با ارائه اطلاعات کاربردی، پاسخ به سؤالات، و حل مشکلات مخاطب، زمینه‌ای فراهم می‌کند که مشتریان بالقوه با میل و رغبت با برند تعامل داشته باشند.

در مقابل، بازاریابی برون‌گرا (Outbound Marketing) یا بازاریابی وقفه‌ای قرار دارد که شامل روش‌هایی مانند تبلیغات تلویزیونی، بیلبوردها، پیام‌های انبوه و تماس‌های بدون اجازه است. در این روش‌ها، پیام بازاریابی به‌طور مستقیم و بدون اجازه مخاطب به او منتقل می‌شود. اما در بازاریابی محتوایی، تمرکز بر جلب مخاطب از طریق ارزش‌آفرینی است، نه انتقال مستقیم پیام‌های فروش.

نکته‌ی دیگری که باید در نظر داشت این است که بازاریابی محتوایی می‌تواند هم به‌صورت آنلاین (مانند وبلاگ‌نویسی، پست‌های شبکه‌های اجتماعی، ویدئوهای آموزشی) و هم به‌صورت آفلاین (مانند مجلات چاپی، کتاب‌ها و بروشورهای آموزشی) انجام شود. بنابراین، برخلاف تصور رایج، بازاریابی محتوایی تنها زیرمجموعه‌ای از دیجیتال مارکتینگ و بازاریابی شبکه‌های اجتماعی نیست.

ارتباط کانتنت مارکتینگ بازاریابی درون‌گرا و بازاریابی برون‌گرا

مزایا و معایب بازاریابی محتوایی نسبت به سایر اشکال بازاریابی و تبلیغات

ویژگی نوع بازاریابی
بازاریابی محتوایی تبلیغات سنتی
هزینه هزینه پایین‌تر در بلندمدت هزینه‌های بالا برای تبلیغات در رسانه‌های جمعی
دستیابی به مخاطب امکان هدف‌گیری دقیق مخاطب با محتوای مناسب دستیابی گسترده اما پراکنده
ارزش افزوده آموزش، اطلاع‌رسانی، افزایش آگاهی فقط تبلیغ برای فروش
سرعت نتیجه نیاز به صبر برای ایجاد نتایج بازخورد سریع ولی کوتاه‌مدت
تعامل تعامل دوطرفه با مخاطب تعامل محدود یا صفر
پایداری نتایج ماندگار و قابل توسعه نتایج وابسته به ادامه تبلیغ
اعتمادسازی اعتماد از طریق ارزش واقعی احساس تبلیغ‌زدگی و بی‌اعتمادی

بازاریابی محتوایی چگونه انجام می‌شود؟

بازاریابی محتوایی به معنای تولید محتوای جذاب و مفیدی است که به نیازها و علایق مخاطبان پاسخ می‌دهد. این محتوا از طریق کانال‌هایی مانند وب‌سایت‌ها، شبکه‌های اجتماعی یا ایمیل منتشر می‌شود تا به پیشبرد اهداف کسب‌وکار کمک کند. بازاریابی محتوایی شامل سه بخش اصلی است: بخش اول مربوط به شناخت مخاطب است که در آن نیازها، علایق و رفتارهای او بررسی می‌شود. بخش دوم به محتوا اختصاص دارد که باید متناسب با مخاطب و اهداف کسب‌وکار طراحی شود. بخش سوم مربوط به تدوین استراتژی می‌شود که شامل تخصیص بهینه منابع با بهره‌گیری از مدل‌ها و روش‌های بازاریابی محتوایی است. 

مخاطب، محتوا، استراتژی

بخش اول: تحقیق مخاطب، بخش‌بندی و ایجاد پرسونا: ستون‌های اصلی بازاریابی محتوای موفق

برای موفقیت در بازاریابی محتوایی، شناسایی دقیق مخاطب و نیازهای آن‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر از طریق سه‌گام اصلی به دست می‌آید: تحقیق مخاطب، بخش‌بندی بازار و ایجاد پرسونا. در تحقیق مخاطب، داده‌های کمی و کیفی درباره ویژگی‌های دموگرافیک، روان‌شناختی و رفتاری مشتریان جمع‌آوری می‌شود. این اطلاعات با استفاده از ابزارهایی مانند پرسش‌نامه و تحلیل شبکه‌های اجتماعی برای درک بهتر نیازها و رفتارهای مشتریان به‌کار می‌روند. در مرحله دوم، مشتریان بر اساس ویژگی‌های جمعیت‌شناختی، روان‌شناختی، رفتاری و جغرافیایی تقسیم‌بندی می‌شوند. این تقسیم‌بندی به برندها کمک می‌کند تا گروه‌های مختلف مشتریان را شناسایی کنند و استراتژی‌های متناسب با هر گروه را پیاده‌سازی کنند. سپس در مرحله سوم، پرسوناهای مشتریان ایجاد می‌شوند؛ پرسوناها شخصیت‌های خیالی‌اند که نمایانگر یک گروه خاص از مشتریان هستند و شامل ویژگی‌هایی مانند سن، شغل، علایق و رفتارهای خرید می‌شوند. ایجاد پرسونا به برندها کمک می‌کند تا محتوا و پیام‌های بازاریابی را هدفمندتر طراحی کنند.

برای مثال، یک برند لوازم خانگی قصد دارد استراتژی بازاریابی محتوای خود را توسعه دهد. در مرحله تحقیق مخاطب، این برند داده‌هایی درباره مشتریان جمع‌آوری می‌کند، مانند اینکه آیا مشتریان بیشتر به دنبال لوازم خانگی با قیمت مناسب هستند یا کیفیت و طراحی برایشان اولویت دارد. سپس در مرحله بخش‌بندی بازار، این برند مشتریان خود را به گروه‌هایی تقسیم می‌کند: گروه اول افرادی که به قیمت حساس هستند، گروه دوم افرادی که به کیفیت و طراحی اهمیت می‌دهند، و گروه سوم کسانی که به دنبال لوازم‌خانگی با ویژگی‌های خاص هستند. در مرحله سوم، برند پرسوناهایی را برای هر گروه ایجاد می‌کند: برای گروه اول، پرسونا می‌تواند «آرش»، مردی ۳۵ساله باشد که به دنبال خرید لوازم‌خانگی ارزان و بادوام است؛ برای گروه دوم، پرسونا «لیلا»، خانمی ۴۰ساله است که به طراحی و کیفیت لوازم‌خانگی توجه زیادی دارد؛ و برای گروه سوم، پرسونا «سعید»، مردی ۵۰ساله است که به ویژگی‌های خاص و تکنولوژیکی لوازم‌خانگی علاقه دارد. این پرسوناها به برند کمک می‌کنند تا محتوای خود را متناسب با نیازهای هر گروه از مشتریان طراحی کند.

برای اطلاعات بیشتر، مقاله «پرسونا» خوانده شود.

آئودینس ریسرچ، سگمنتیشن، پرسونا

بخش دوم، محتوا (تولید محتوا، توزیع محتوا، ترویج محتوا و ارزیابی محتوا)

محتوا، بخش دوم بازاریابی محتوایی است که شامل انواع متن، تصویر، صوت، ویدئو و محتوای تعاملی می‌شود. این محتواها با یک برنامه‌ریزی دقیق در قالب تقویم محتوا، به صورت منظم منتشر می‌شود. بازاریابی محتوایی چهار مرحله اصلی دارد: تولید، توزیع، ترویج و ارزیابی که به همدیگر مرتبط هستند. در مرحله اول، تولید محتوا به معنای ایجاد محتوای ارزشمند و جذاب است که نیازها و علایق مخاطب را پاسخ دهد. برای مثال، نوشتن مقاله‌ای در وبلاگ یا تولید ویدئوهای آموزشی. سپس در مرحله توزیع محتوا، این مطالب در پلتفرم‌های مختلف مانند وب‌سایت، شبکه‌های اجتماعی یا ایمیل منتشر می‌شود تا به دست مخاطبان برسد. در مرحله بعد، برای اینکه محتوا بهتر دیده شود و مخاطبان بیشتری پیدا کند، از روش‌های ترویج محتوا مانند تبلیغات آنلاین یا همکاری با افراد تأثیرگذار (اینفلوئنسرها) استفاده می‌شود. در نهایت، مرحله ارزیابی محتوا با تحلیل معیارهایی مثل تعداد بازدید، تعاملات و بازگشت سرمایه انجام می‌شود. این ارزیابی کمک می‌کند تا میزان موفقیت محتوا مشخص شود و در صورت نیاز، استراتژی‌ها تغییر کنند.

تولید، توزیع، ترویج و ارزیابی محتوا

البته این بخش در مقاله تولید محتوا به‌صورت کامل توضیح داده شده است و در این قسمت درباره ماتریس و هرم بازاریابی محتوایی صحبت می‌شود.

ماتریس بازاریابی محتوایی

ماتریس بازاریابی محتوایی یک چارچوب است که انواع محتوا را بر اساس اهداف تجاری و نیازهای مختلف مشتریان دسته‌بندی می‌کند. این ابزار به برندها کمک می‌کند تا استراتژی‌های محتوایی خود را بهتر طراحی و اجرا کنند. این ماتریس از چهار بخش اصلی تشکیل شده است: نوع محتوا، هدف محتوا، نوع مخاطب و کانال توزیع. در این ماتریس، محتوا بر اساس دو محور طراحی می‌شود؛ محور افقی که مراحل سفر مشتری شامل آگاهی، علاقه، تصمیم‌گیری و خرید را نشان می‌دهد و محور عمودی که تأثیر محتوا بر احساسات و منطق مخاطب را می‌سنجد. محتوا در این ماتریس به چهار نوع تقسیم می‌شود: محتوای سرگرم‌کننده برای ایجاد آگاهی و جلب‌توجه مخاطب، محتوای الهام‌بخش برای ترغیب مخاطب به اقدام بیشتر، محتوای آموزشی برای ارائه اطلاعات و محتوای متقاعدکننده برای قانع‌کردن مخاطب در مرحله تصمیم‌گیری. انتخاب نوع محتوا و کانال توزیع باتوجه‌به نیازها و ویژگی‌های مخاطب هدف و مراحل سفر مشتری انجام می‌شود تا اهداف بازاریابی به بهترین شکل ممکن محقق شود.

Content Matrix

ماتریس بازاریابی محتوا

هرم بازاریابی محتوایی

هرم بازاریابی محتوایی به ساختاری اشاره دارد که در آن انواع محتوا به ترتیب از محتوای تخصصی و عمیق در بالای هرم به محتوای ساده‌تر و عمومی‌تر در پایین آن مرتب می‌شوند. در بالاترین بخش هرم، محتوای اصلی و باارزش قرار دارد؛ مانند یک دوره آموزشی کامل که شامل ساعت‌ها ویدئو و مطالب تخصصی است. از این محتوای اصلی، محتواهای مشتق‌شده تولید می‌شود، مانند کتابچه‌ها، قالب‌ها و چک‌لیست‌ها که در میانه هرم قرار دارند. در سطوح پایین‌تر، محتوای عمومی‌تری مثل مقالات وبلاگ و پست‌های شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود. در پایین‌ترین بخش هرم، محتوای کوتاه برای جذب مخاطبان جدید قرار دارد؛ مانند پست‌های اینستاگرامی، توییت‌ها یا مطالب کوتاه دیگر. این ساختار به‌گونه‌ای طراحی شده که هر سطح از هرم هدف مشخصی را دنبال کند؛ محتوای تخصصی‌تر برای ایجاد ارزش و اعتبار، و محتوای عمومی‌تر برای جذب گسترده‌تر مخاطبان و هدایت آن‌ها به محتوای عمیق‌تر.

هرم محتوایی

بخش سوم، استراتژی بازاریابی محتوایی

استراتژی بازاریابی محتوایی به مجموعه‌ای از مدل‌ها اشاره دارد که برای جذب، تبدیل و نگه‌داشتن مخاطبان استفاده می‌شود. این مدل‌ها شامل نقشه محتوا، قیف فروش، فلایویل، هاب اسپوک، امنی چنل مارکتینگ و جدول تناوبی بازاریابی محتوا هستند که به برندها کمک می‌کنند محتوای مناسب و مؤثری برای هر مرحله از سفر مشتری تولید کنند. هدف اصلی این استراتژی‌ها جذب مشتریان بالقوه (Lead) و تبدیل آن‌ها به مشتریان واقعی است.

استراتژی محتوا

نقشه محتوا (Content Map)

نقشه محتوا ابزاری است که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا محتوای خود را بر اساس نیازها و مراحل مختلف سفر مشتری (Customer Journey) سازماندهی و برنامه‌ریزی کنند. این نقشه معمولاً شامل فهرستی از انواع محتوا است که باید در هر مرحله از تعامل مشتری با برند ارائه شود و به شناسایی و رفع شکاف‌های موجود در محتوا کمک می‌کند. هدف اصلی نقشه محتوا این است که محتوای مناسب را با قالب مناسب، در مکان و زمان مناسب، به فرد مناسب نمایش دهد. این نقشه از مسیرهای مختلفی ساخته می‌شود.

مسیرهای خرید مشتری شامل سه نوع اصلی هستند: مسیر خطی (Linear Path)، مسیر غیرخطی (Non-Linear Path) و مسیر بازگشتی یا مداوم (Cyclical Path). در مسیر خطی، مشتری به‌طور مستقیم و گام‌به‌گام از مرحله آگاهی به تصمیم‌گیری پیش می‌رود که معمولاً برای محصولات ساده و کم‌هزینه استفاده می‌شود. در مسیر غیرخطی، مشتریان ممکن است به‌طور ناگهانی از یک مرحله‌به‌مرحله دیگر بروند که بیشتر برای محصولات پیچیده و گران‌قیمت رخ می‌دهد. مسیر بازگشتی به‌ویژه برای محصولاتی است که مشتریان نیاز به خرید مجدد یا استفاده مداوم دارند و ممکن است چندین بار از مراحل مختلف عبور کنند. هرکدام از این مسیرها به محتوای خاص خود در مراحل مختلف سفر مشتری نیاز دارند که بر اساس نوع و پیچیدگی محصول تنظیم می‌شود.

نقشه محتوا به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا نقاط تماس مشتری (Touchpoints) و مسیر تعاملات او با برند را شناسایی کنند. با این اطلاعات، کسب‌وکارها می‌توانند محتوای خود را بر اساس بازخورد مشتریان به‌روزرسانی کنند. این بازخوردها ممکن است شامل نظرات در مورد محصولات، پست‌های شبکه‌های اجتماعی، ایمیل‌ها یا حتی تحلیل‌های نحوه تعامل مشتریان با وب‌سایت برند باشد.

نقشه سفر مشتری

قیف فروش (Sales Funnel)

قیف فروش مسیری است که مشتری بالقوه از زمانی که با محصول یا خدمات یک برند آشنا می‌شود تا لحظه خرید طی می‌کند و مدل‌های مختلفی دارد. یکی از مدل‌های معروف آن، مدل AIDA است که از ۴ بخش زیر تشکیل شده است:

آگاهی (Awareness): در این مرحله، مشتریان برای اولین بار با کالا یا خدمات برند آشنا می‌شوند. در این مرحله، لیدهای IQL (Information Qualified Leads) قرار دارند که به دنبال اطلاعات عمومی و اولیه هستند. محتوای مناسب شامل مقالات وبلاگ، ویدئوهای معرفی کوتاه، پست‌های شبکه‌های اجتماعی و تبلیغات آگاهی‌بخش است. هدف اصلی در این مرحله، ایجاد آگاهی از برند و جلب توجه مخاطبان است. این قسمت در بالای قیف TOFU (Top of the Funnel) قرار دارد.

علاقه‌مندی (Interest): در این مرحله، لیدها به دنبال اطلاعات بیشتر در مورد محصول یا خدمات برند هستند و علاقه‌مندی آن‌ها نسبت به برند افزایش می‌یابد. لیدهای MQL (Marketing Qualified Leads) در این مرحله قرار دارند که نشان می‌دهند آن‌ها به مشتریان بالقوه تبدیل شده‌اند و احتمال خرید از آن‌ها بالا رفته است. محتوای مناسب شامل گزارش‌ها، مطالعات موردی، وبینارها، دموی محصول و ایمیل‌های شخصی‌سازی‌شده است. هدف اصلی در این مرحله، پرورش لیدها و ایجاد ارتباط عمیق‌تر با آن‌ها است. این قسمت در میانه قیف MOFU (Middle of the Funnel) قرار دارد.

ارزیابی (Evaluation): در این مرحله افراد به دنبال مقایسه محصولات یا خدمات مختلف هستند و تصمیم‌گیری نهایی را انجام می‌دهند. این مرحله اغلب با تبدیل به SAL (Sales Accepted Leads) همراه است که به این معناست که لیدها آماده برای بررسی دقیق‌تر و تعامل با تیم فروش هستند. محتوای مناسب شامل مقایسه محصولات، بررسی‌های مشتریان، پیشنهادهای ویژه و تخفیفات است. هدف اصلی در این مرحله، کمک به مشتریان برای تصمیم‌گیری و انتخاب محصول مناسب است. این قسمت در میانه قیف MOFU (Middle of the Funnel) قرار دارد.

اقدام (Action): در این مرحله، لیدهای SQL (Sales Qualified Leads) قرار دارند که آماده خرید هستند و توسط تیم فروش پیگیری می‌شوند. این لیدها در بخش فروش ارزش زیادی دارند و احتمال خریدشان بسیار زیاد است. محتوای مناسب شامل صفحات فرود با فراخوان فوری، پیشنهادهای محدود زمانی و امکانات پرداخت آسان است. هدف اصلی در این مرحله، تبدیل لیدها به مشتریان واقعی است. این قسمت در پایین قیف BOFU (Bottom of the Funnel) قرار دارد.

قیف فروش

فلایویل (Flywheel)

فلایویل مدل جدیدتری نسبت به قیف فروش است که تمرکز آن بر ایجاد یک چرخه پایدار و خودتقویت‌کننده برای رشد کسب‌وکار است. در این مدل، به‌جای اینکه فقط روی جذب مشتریان جدید تمرکز شود، تلاش اصلی معطوف به حفظ مشتریان فعلی، جلب رضایت آن‌ها و تبدیلشان به حامیان برند می‌شود. فلایویل از سه بخش اصلی تشکیل شده است: جذب یا Attract (جلب‌توجه مشتریان با محتوای ارزشمند و بازاریابی هدفمند)، تعامل یا Engage (برقراری ارتباط مؤثر با مشتریان و ایجاد تعامل هدفمند) و رضایت یا Delight (ارائه محصولات با کیفیت برای جلب رضایت و ایجاد وفاداری). این چرخه با استفاده از ابزارهایی مثل بازخورد مشتریان، بازاریابی دهان‌به‌دهان و بهبود مستمر تقویت می‌شود. تفاوت اصلی فلایویل با قیف فروش این است که قیف فروش روی خرید نهایی تمرکز دارد، اما فلایویل یک چرخه مداوم است که مشتریان راضی به جذب مشتریان جدید کمک می‌کنند. این رویکرد باعث رشد پایدار و بلندمدت کسب‌وکار می‌شود. البته در مدل‌های جدیدتر قیف فروش، از روش بازاریابی بازگشتی استفاده می‌شود که به مشتریان قدیمی هم توجه دارد.

فلایویل در بازاریابی به سه مفهوم کلیدی وابسته است: اندازه چرخ، اصطکاک و محرک‌ها. اندازه چرخ نشان‌دهنده تعداد مشتریان و میزان تعامل آن‌ها است. هرچه مشتریان وفادارتر و تعداد آن‌ها بیشتر باشد، چرخ بزرگ‌تر و قدرتمندتر خواهد بود. اصطکاک به عواملی مثل تجربه بد مشتری یا خدمات ناکارآمد اشاره دارد که حرکت چرخ را کند می‌کند. کاهش این اصطکاک از طریق بهبود فرایندها و تجربه مشتری بسیار مهم است. محرک‌ها شامل خدمات عالی، محتوای جذاب و مدیریت ارتباط با مشتریان CRM هستند که به افزایش سرعت و انرژی چرخ کمک می‌کنند. در این چرخه، مشتریان در چهار گروه مختلف قرار می‌گیرند: غریبه‌ها (Strangers) که هیچ تعاملی با کسب‌وکار ندارند، بازدیدکنندگان (Visitors) که به برند علاقه‌مند شده‌اند، مشتریان (Customers) که خرید کرده‌اند، و مروجین (Promoters) که مشتریان وفاداری هستند که برند را تبلیغ می‌کنند. هدف فلایویل تبدیل غریبه‌ها به مروجین است تا چرخه رشد پایدار ادامه یابد.

فلایویل

هاب اسپوک (Hub and Spoke)

مدل هاب و اسپوک در بازاریابی محتوا به سازمان‌دهی بهتر محتوای یک برند کمک می‌کند. در این مدل، محتوای اصلی و جامع (هاب) در مرکز قرار دارد و محتوای جانبی و تخصصی (اسپوک‌ها) در کانال‌های مختلف منتشر می‌شود. هاب معمولاً شامل مطالب عمیق و تخصصی است که به‌طور کامل موضوعی خاص را توضیح می‌دهد، مانند یک راهنمای جامع برای ساخت استراتژی بازاریابی محتوایی که در وب‌سایت برند منتشر می‌شود. اسپوک‌ها محتوای کوتاه‌تر و تخصصی هستند که هدف آن‌ها جذب مخاطب به هاب است. برای مثال، در یوتیوب ممکن است ویدئویی درباره اشتباهات رایج در بازاریابی محتوایی منتشر شود، در توییتر (ایکس) نکات کوتاه و مفید در این زمینه بیان شود، در لینکدین یک پست درباره تجربیات شخصی در بازاریابی محتوایی قرار گیرد و در تلگرام پیام‌های کوتاه و کاربردی ارسال شود. این اسپوک‌ها مخاطبان خاص هر پلتفرم را هدف قرار می‌دهند و با لینک‌دهی به هاب، آن‌ها را به محتوای اصلی هدایت می‌کنند. کسانی که از اسپوک‌ها به هاب می‌آیند، معمولاً وقت بیشتری برای مطالعه و تعامل با محتوای اصلی می‌گذارند. این مدل باعث می‌شود برند شما در هر پلتفرم حضور مؤثری داشته باشد و درعین‌حال محتوای اصلی‌تان تقویت شود.

تعریف دیگری از این مدل هم وجود دارد که بیشتر در ساختار پیلار کلاستر (Pillar Cluster) کاربرد دارد. در این مدل، پیلار (Hub) شامل محتوای جامع و گسترده است که به کلاسترهایی (Spokes) با محتوای تخصصی لینک می‌دهد. برای مثال، یک مقاله جامع درباره استراتژی بازاریابی دیجیتال به‌عنوان پیلار عمل می‌کند و مقالات کوتاه‌تر درباره موضوعات خاص مانند SEO یا بازاریابی شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان کلاسترها به آن لینک می‌دهند. در این مدل، محتوای هاب و اسپوک‌ها در یک سایت یا کانال قرار می‌گیرند.

هاب اسپوک

امنی چنل مارکتینگ :(Omnichannel Marketing)

بازاریابی اومنی چنل یا همه کاناله یک استراتژی بازاریابی است که هدف آن ایجاد تجربه‌ای هماهنگ و یکپارچه برای مشتریان در تمام کانال‌های ارتباطی مرتبط با برند است. این کانال‌ها می‌توانند شامل وب‌سایت، فروشگاه فیزیکی، شبکه‌های اجتماعی، ایمیل، اپلیکیشن موبایل و حتی تماس تلفنی باشند. در بازاریابی همه‌کاناله، برندها سعی می‌کنند در تمام این کانال‌ها به‌طور هماهنگ با مشتری تعامل کنند. به این صورت که مشتری بدون توجه به اینکه از کدام کانال استفاده می‌کند، تجربه‌ای مشابه و یکسان خواهد داشت. برای مثال، مشتری می‌تواند از طریق اپلیکیشن موبایل خریدی انجام دهد و سپس آن را در فروشگاه فیزیکی دریافت کند، یا تبلیغاتی که در شبکه‌های اجتماعی می‌بیند، با تخفیف‌ها و پیشنهادهای شخصی‌سازی‌شده‌ای ترکیب شود که در ایمیل‌ها دریافت می‌کند. هدف اصلی این استراتژی، بهبود تجربه مشتری و افزایش وفاداری و رضایت او است.

بازاریابی همه کاناله

جدول تناوبی بازاریابی محتوا (Periodic Table of Content Marketing)

جدول تناوبی بازاریابی محتوا یک روش سازمان‌دهی است که به برندها کمک می‌کند تا عملیات بازاریابی محتوایی خود را در هشت بخش مختلف دسته‌بندی کنند. این بخش‌ها شامل استراتژی (Strategy) است که به طراحی برنامه‌های بازاریابی محتوا می‌پردازد، فرمت (Format) که انواع مختلف محتوا مانند مقاله، ویدئو و اینفوگرافیک را مشخص می‌کند، و نوع محتوا (Content Type) که شامل محتوای آموزشی، سرگرم‌کننده یا تبلیغاتی است. پلتفرم (Platform) به کانال‌های مختلفی اشاره دارد که محتوا از طریق آن‌ها منتشر می‌شود، مثل وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی، و معیار (Metrics) برای اندازه‌گیری موفقیت محتوا استفاده می‌شود، مانند تعداد بازدید یا نرخ تبدیل. اهداف (Goals) مشخص می‌کنند که هدف اصلی محتوا چیست، مانند افزایش فروش یا آگاهی از برند، درحالی‌که محرک انتشار (Publishing Trigger) عواملی هستند که زمان و نحوه انتشار محتوا را تعیین می‌کنند. در نهایت، چک‌لیست (Checklist) مجموعه‌ای از مراحل مهم برای موفقیت کمپین محتوا را ارائه می‌دهد. این جدول به برندها کمک می‌کند تا محتوای خود را به شکلی هدفمند و بهینه‌شده منتشر کنند.

Content Table

جدول تناوبی محتوا

هدف‌گذاری و اولویت‌بندی

هدف‌گذاری در بازاریابی محتوایی نقش مهمی در موفقیت کمپین‌ها دارد، زیرا به تیم‌ها کمک می‌کند تا به‌صورت منظم و هدفمند فعالیت‌های خود را پیش ببرند. مدل‌های زیادی وجود دارد که سه مدل از معروف‌ترین آن‌ها شامل SMART، ماتریس تأثیر – تلاش (Impact-Effort Matrix) و ماتریس آیزنهاور (Eisenhower Matrix) است. در ادامه هر مدل با مثال و کاربرد در بازاریابی محتوایی توضیح داده می‌شود

هدف‌گذاری

1- مدل SMART (Specific, Measurable, Achievable, Relevant, Time-bound)

مدل SMART یک چارچوب مفید برای تعیین اهداف است که کمک می‌کند اهداف به‌طور واضح، قابل اندازه‌گیری، دست‌یافتنی، مرتبط و با زمان‌بندی مشخص تعیین شوند. این مدل به افراد کمک می‌کند تا اهداف خود را دقیق‌تر مشخص کنند و بتوانند پیشرفت خود را به‌راحتی پیگیری کنند. با استفاده از مدل SMART، می‌توان اهداف بازاریابی محتوا را به‌طور دقیق و قابل اندازه‌گیری تنظیم کرد و پیشرفت را به‌طور مؤثر کنترل نمود. به‌عنوان‌مثال، هدف «تولید 36 مقاله آموزشی درباره بازاریابی دیجیتال در 6 ماه» یک هدف SMART است، زیرا به‌وضوح مشخص می‌کند که چه چیزی باید تولید شود (36 مقاله آموزشی)، قابل اندازه‌گیری است (تعداد مقالات تولید شده)، دست‌یافتنی است (باتوجه‌به منابع موجود امکان‌پذیر است)، مرتبط با استراتژی کلی کسب‌وکار است (افزایش آگاهی از برند) و دارای زمان‌بندی مشخصی است (6 ماه).

مدل اسمارت

2- ماتریس تأثیر-تلاش (Impact-Effort Matrix)

ماتریس تأثیر-تلاش یک ابزار مفید برای اولویت‌بندی فعالیت‌ها است که بر اساس دو عامل تأثیر (Impact) و تلاش (Effort) فعالیت‌ها را گروه‌بندی می‌کند. این ابزار به تیم‌ها کمک می‌کند تا تصمیم بگیرند کدام فعالیت‌ها بیشترین تأثیر را دارند و کمترین تلاش را نیاز دارند. در این مدل، فعالیت‌ها به چهار دسته تقسیم می‌شوند: «تأثیر بالا، تلاش کم» که باید سریعاً انجام شوند، مثل انتشار پست‌های روزانه در شبکه‌های اجتماعی که احتمالاً به‌سرعت ویروسی می‌شوند؛ «تأثیر بالا، تلاش زیاد» که نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و تلاش زیاد دارند، مثل تولید یک سری ویدئوهای آموزشی برای یوتیوب؛ «تأثیر کم، تلاش کم» که می‌توان آن‌ها را به‌طور جانبی انجام داد، مثل به‌روزرسانی محتواهای قدیمی وبلاگ؛ و «تأثیر کم، تلاش زیاد» که بهتر است حذف یا به تعویق بیفتند، مثل نوشتن مقاله برای کلمات کلیدی با جستجوی کم. این ماتریس می‌تواند به تیم‌ها کمک کند تا منابع خود را به بهترین نحو استفاده کنند و بیشترین بازده را با کمترین تلاش داشته باشند.

ماتریس تلاش و تاثیر

3- اولویت‌بندی فعالیت‌ها بر اساس اهمیت و فوریت (Importance-Urgency Matrix)

این ماتریس به تیم‌ها کمک می‌کند تا فعالیت‌های خود را بر اساس اهمیت (Importance) و فوریت (Urgency) اولویت‌بندی کنند. فعالیت‌ها به چهار دسته تقسیم می‌شوند: «مهم و فوری» که باید فوراً انجام شوند، مانند پاسخ به بحران رسانه‌ای یا کامنت منفی پرطرفدار که نیاز به واکنش سریع دارد؛ «مهم و غیرفوری» که نیاز به برنامه‌ریزی بلندمدت دارند، مانند طراحی استراتژی بازاریابی محتوای سال آینده؛ «غیرمهم و فوری» که می‌توان آن‌ها را به دیگران واگذار کرد، مانند انتشار پست در ساعتی معین که می‌توان آن را به افراد یا برنامه‌های دیگر سپرد؛ و «غیرمهم و غیرفوری» که بهتر است حذف یا به تعویق بیفتند، مانند پرسه زدن در اینستاگرام و صرف زمان زیاد در آن به بهانه یافتن ایده محتوایی. این ماتریس به افراد کمک می‌کند تا وقت و منابع خود را بر اساس اولویت‌های واقعی مدیریت کنند و روی فعالیت‌های مهم و فوری تمرکز کنند.

ماتریس اهمیت فوریت

تاریخچه بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوا به‌عنوان یک استراتژی برای جذب مشتریان و برقراری ارتباط مؤثر با آن‌ها، تاریخچه‌ای طولانی دارد که در طول زمان به شکل‌های مختلفی خود را نشان داده است. هدف این رویکرد ارائه اطلاعات مفید و ارزشمند به مخاطب است تا توجه او را جلب کرده و اعتمادش را به دست آورد. در ادامه، چند نمونه از پیشگامان بازاریابی محتوا آورده شده است:

1732 – بنجامین فرانکلین: بنجامین فرانکلین یکی از اولین افرادی بود که از محتوای آموزشی برای تبلیغ کسب‌وکار خود استفاده کرد. او در سال 1732 Poor Richard’s Almanack را منتشر کرد. این نشریه حاوی حکایات و نکات آموزنده بود که به‌منظور تبلیغ کسب‌وکار چاپ و نشر فرانکلین منتشر می‌شد. این اقدام به‌عنوان یکی از نخستین نمونه‌های بازاریابی محتوایی شناخته می‌شود.

1888 – جانسون اند جانسون: در سال 1888، شرکت جانسون اند جانسون اولین نشریه تخصصی خود را با نام Modern Methods of Antiseptic Wound Treatment منتشر کرد. این نشریه به پزشکان و کادر درمانی اطلاعات مفیدی در زمینه روش‌های جدید درمان زخم با استفاده از باندهای پزشکی ارائه می‌داد. این شرکت همچنین دو نشریه دیگر منتشر کرد که به پزشکان کمک می‌کرد تا از محصولات این شرکت استفاده بهینه‌تری داشته باشند.

1895 – جان دیر: در سال 1895، شرکت جان دیر با راه‌اندازی The Furrow مجله‌ای منتشر کرد که هدف آن ارائه اطلاعات مفید به کشاورزان برای افزایش بهره‌وری و سودآوری آن‌ها بود. این مجله به‌عنوان اولین نشریه تخصصی برای یک صنعت خاص شناخته می‌شود و هنوز هم در 40 کشور به 12 زبان مختلف منتشر می‌شود و بیش از 1.5 میلیون خواننده دارد.

1900 – میشلن: در سال 1900، شرکت میشلن برای کمک به رانندگان در سفرهای جاده‌ای، Michelin Guide را منتشر کرد. این راهنما اطلاعاتی در مورد تعمیرات خودرو، اقامتگاه‌ها و نکات سفر ارائه می‌داد. اولین نسخه از این راهنما به‌طور رایگان به تعداد 35,000 نسخه توزیع شد و بعدها به یکی از منابع معتبر و مهم در صنعت گردشگری تبدیل گردید.

1904 – ژله جیلو: در سال 1904، شرکت ژله جیلو با توزیع رایگان کتاب‌های آشپزی در خانه‌ها، به بازاریابی محتوایی پرداخت. این شرکت با این کار سعی داشت مصرف‌کنندگان را ترغیب به استفاده از محصولات خود کند. این اقدام منجر به افزایش فروش چشمگیر برند جیلو و تبدیل آن به یکی از نام‌های شناخته‌شده در صنعت مواد غذایی شد.

تاریخ بازاریابی محتوایی

آینده بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوا در آینده به‌طور چشمگیری تغییر خواهد کرد و تکنولوژی‌های جدید باعث خواهند شد که تجربه‌های شخصی‌تر و تعاملی‌تری برای مخاطبان ایجاد شود. در اینجا به برخی از روندهای آینده بازاریابی محتوا اشاره شده است:

کانتکست مارکتینگ (Context Marketing)

این رویکرد به این صورت است که محتوا بر اساس وضعیت و نیازهای خاص مخاطب طراحی می‌شود. در این روش از داده‌هایی مانند زمان، مکان، علاقه‌مندی‌ها، رفتار آنی و شرایط خاص مخاطب استفاده می‌شود تا پیامی مرتبط و به‌موقع به او ارسال گردد. هدف اصلی کانتکست مارکتینگ درک درست از نیازها و دلایل ارتباط با مخاطب است. به‌عبارت‌دیگر، این رویکرد کمک می‌کند تا باتوجه‌به موقعیت و شرایط فعلی مشتریان، تجربه‌ای مرتبط‌تر و شخصی‌سازی شده به آن‌ها ارائه شود. کانتکست مارکتینگ به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا ارتباط مؤثرتر و هدفمندتری با مشتریان خود برقرار کنند. برای مثال، یک سایت فروش لپ‌تاپ وقتی متوجه می‌شود که کاربران آن گیمر هستند، می‌تواند محتوای مرتبطی تولید کند که شامل انتخاب بهترین دسته بازی و سیستم‌های خنک‌کننده باشد. اما اگر کاربران سایت طراحان دیجیتال باشند، اطلاعات درباره تبلت‌های گرافیکی و ابزارهای طراحی دیجیتال مفیدتر است. اگر خریداران نوجوانان دختری باشند که به‌ظاهر دستگاه اهمیت می‌دهند، محتوای مرتبط می‌تواند شامل اکسسوری‌ها و برچسب‌های دخترانه و صورتی باشد. این روش با استفاده از کانتکست مارکتینگ، محتوای مناسب و مرتبط با نیازها و علایق خاص هر گروه از کاربران را ارائه می‌دهد.

شخصی‌سازی محتوا Content Personalization

شخصی‌سازی محتوا بر اساس داده‌های گذشته به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا رفتار و ترجیحات مخاطبان را شناسایی کنند و محتوای مرتبط را به آنها ارائه دهند. این داده‌ها می‌توانند شامل تاریخچه روانشناسی، رفتارها، جستجوها و نیت‌های فردی باشند. با استفاده از این اطلاعات، سیستم‌ها می‌توانند الگوهای رفتاری مخاطبان را شبیه‌سازی کنند و محتوای مناسب را براساس پیش‌بینی رفتار آنها نمایش دهند. به کمک هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، این فرایند دقیق‌تر شده است. برای مثال، هوش مصنوعی می‌تواند پیش‌بینی کند که یک کاربر به چه نوع محتوای جدیدی علاقه‌مند است و محتوای مناسب را به او نشان دهد. این تکنولوژی‌ها باعث می‌شوند که کسب‌وکارها بتوانند تجربه‌ای شخصی‌تر و دقیق‌تر برای هر مخاطب ایجاد کنند. همچنین، با تحلیل داده‌ها، کسب‌وکارها می‌توانند الگوهای تغییر رفتار مشتریان را ببینند و استراتژی‌های بازاریابی خود را پویا و به‌روز کنند. این فرایند نه‌تنها باعث افزایش رضایت مشتریان می‌شود، بلکه به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا فروش خود را افزایش دهند و تعاملات بیشتری با مخاطبان خود داشته باشند.

واقعیت مجازی (VR) و واقعیت افزوده (AR): بازاریابی محتوایی با استفاده از فناوری‌های واقعیت مجازی و واقعیت افزوده فرصت‌های بی‌نظیری برای کسب‌وکارها فراهم می‌کند تا تجربه‌های جذاب و متفاوتی به مشتریان ارائه دهند. این فناوری‌ها به برندها امکان می‌دهند تا مخاطبان خود را به دنیای تعاملی و مجازی وارد کنند و تجربیاتی فراتر از محتوای معمولی به آنها بدهند. برای مثال، در صنعت خودرو، برندها می‌توانند به مشتریان این امکان را بدهند که به‌طور مجازی داخل خودروهای مختلف بنشینند و اطلاعات مربوط به هر بخش را ببینند. در حوزه مد و پوشاک، AR به کاربران این فرصت را می‌دهد که لباس‌ها و لوازم جانبی را به‌صورت مجازی امتحان کنند و ببینند مناسبشان هست یا نه و همزمان مشخصات دقیق آن‌ها را مشاهده کنند. همچنین در صنعت املاک، VR به مشتریان این امکان را می‌دهد که به‌صورت مجازی در خانه‌ها و آپارتمان‌های مختلف گردش کنند و حس واقعی از فضا داشته باشند. این فناوری‌ها نه‌تنها تجربه خرید را برای مشتریان جذاب و راحت می‌کنند، بلکه به برندها کمک می‌کنند تا ارتباطی عمیق‌تر و پایدارتر با مشتریان خود برقرار کنند.

Content Marketing Automation خودکارسازی فرایندهای بازاریابی محتوایی

اتوماسیون بازاریابی محتوا به فرایند استفاده از نرم‌افزارها و ابزارهای دیجیتال برای خودکارسازی تولید، توزیع، ترویج و ارزیابی محتوا اشاره دارد. این فرایند به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا محتوای شخصی‌سازی‌شده را در زمان مناسب به‌صورت اتومات به مخاطبان خود ارسال کنند و کارایی بازاریابی خود را افزایش دهند. یکی از مهم‌ترین مزایای اتوماسیون در بازاریابی، صرفه‌جویی در زمان و منابع است که به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد تا به‌صورت خودکار با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند. ابزارهای معروف اتوماسیون محتوا شامل Mailchimp، HubSpot، و ActiveCampaign هستند که به کاربران امکان می‌دهند کمپین‌های خودکار طراحی کنند. برای مثال، وقتی فردی در سایت ثبت‌نام می‌کند، به‌طور خودکار ایمیل خوشامدگویی دریافت می‌کند و پس از مدتی، اطلاعات اضافی مانند وبینار رایگان یا پیام‌های شخصی‌سازی‌شده برای او ارسال می‌شود.

آینده بازاریابی محتوایی

محتوای وایرال و ارتباط انواع بازاریابی‌ها با هم

بازاریابی ویروسی یک روش تبلیغاتی است که هدف آن انتشار سریع پیام‌ها از طریق اشتراک‌گذاری توسط مخاطبان است. در این نوع بازاریابی، محتوای جذاب، خلاقانه یا احساسی ایجاد می‌شود تا مخاطبان را ترغیب کند پیام‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارند، درست مانند گسترش یک ویروس. بازاریابی ویروسی زمانی موفق است که پیام‌ها به‌سرعت و به شکل وسیع در میان افراد پخش شوند. هر روش بازاریابی به‌نوعی بخشی از این فرایند را تقویت می‌کند.

بازاریابی عصبی به‌کمک تحلیل رفتارهای مغزی و عواطف انسانی، محتوایی تولید می‌کند که در ذهن مخاطب ماندگار است و او را به‌اشتراک‌گذاری تشویق می‌کند. در کنار آن، بازاریابی احساسی با برانگیختن احساساتی مانند شادی، هیجان یا همدلی، تمایل به انتشار پیام را بیشتر می‌کند. روش‌هایی مثل بازاریابی بحث‌برانگیز و بازاریابی پنهان با ایجاد جنجال یا پیام‌های غیرمستقیم، حس کنجکاوی را تحریک می‌کند. بازاریابی همهمه‌ای با ایجاد هیجان قبل از عرضه محصول یا رویداد، مخاطبان را مشتاق به‌اشتراک‌گذاری پیام‌ها می‌کند.

از سوی دیگر، روش‌هایی مثل بازاریابی چریکی با ایده‌های خلاقانه و غیرمنتظره و بازاریابی دهان‌به‌دهان با ایجاد تعامل طبیعی بین افراد، پیام‌ها را به‌طور ارگانیک گسترش می‌دهند. بازاریابی محتوای تولیدشده توسط کاربر و بازاریابی شبکه‌ای نیز از قدرت جامعه و مشارکت افراد استفاده می‌کنند تا محتوا سریع‌تر به اشتراک گذاشته شود. بازاریابی اینترنتی با استفاده از شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های آنلاین، پیام‌ها را به گروه‌های وسیع‌تری از مخاطبان می‌رساند. در نهایت، بازاریابی داده‌محور و بازاریابی هوش مصنوعی با تحلیل رفتار کاربران و شخصی‌سازی محتوا، اثربخشی پیام‌ها را افزایش داده و احتمال انتشار آن‌ها را بیشتر می‌کنند.

انواع بازاریابی محتوا

اصول و چارچوب‌های اخلاقی در بازاریابی محتوایی

بازاریابی محتوایی باید بر پایه اصول اخلاقی باشد تا اعتماد و اعتبار برند حفظ شود. این اصول شامل صداقت و شفافیت در ارائه اطلاعات است. برندها نباید داده‌ها را تغییر دهند یا اطلاعات گمراه‌کننده ارائه کنند، مانند روش‌های (Clickbait) که از عناوین فریبنده برای جلب‌توجه استفاده می‌کنند. همچنین، احترام به حقوق مالکیت معنوی، از جمله رعایت قوانین کپی‌رایت و ذکر منابع هنگام استفاده از محتوای دیگران، بسیار مهم است. برندها باید حریم خصوصی کاربران را رعایت کنند و تنها به‌طور قانونی و اخلاقی از داده‌ها استفاده نمایند. در تبلیغات و محتوای اسپانسری نیز باید شفافیت وجود داشته باشد و ارتباط تبلیغات با محتوای اصلی به‌طور واضح مشخص شود. همچنین، نباید از شرایط حساس اجتماعی مانند بحران‌ها یا مسائل جامعه برای جلب توجه و موج‌سواری خبری استفاده کرد. رعایت مسئولیت اجتماعی و احترام به حقوق دیگران در تولید محتوا بسیار مهم است و باعث می‌شود برندها ارتباطات اخلاقی و معتبر با مخاطبان خود برقرار کنند.

اخلاق بازاریابی محتوا

ابزارهای تحلیلی

ابزارهای تحلیلی به کسب‌وکارها کمک می‌کنند تا بفهمند کاربران چگونه با محتوای آنلاین آن‌ها تعامل می‌کنند و کدام بخش‌ها نیاز به بهبود دارند. این ابزارها اطلاعات دقیق و مهمی درباره رفتار کاربران و عملکرد سایت ارائه می‌دهند. به‌عنوان‌مثال، با استفاده از Google Analytics، کسب‌وکارها می‌توانند بفهمند کدام صفحات سایت بیشترین بازدید را دارند. یا با Microsoft Clarity می‌توانند رفتار کاربران و مشکلات احتمالی سایت را مشاهده کنند. همچنین، Google Search Console به آن‌ها کمک می‌کند تا ببینند سایتشان در نتایج جستجوی گوگل چه عملکردی دارد. ابزارهایی مانند Hotjar نقشه‌های حرارتی از سایت می‌سازند تا نشان دهند کاربران کجا بیشتر کلیک می‌کنند. از سوی دیگر، ابزارهایی مثل SEMrush ،Ahrefs و MOZ برای بررسی کلمات کلیدی و تحلیل رقبا استفاده می‌شوند.

مدل‌های بازاریابی:

مدل‌های بازاریابی کاربرد گسترده‌ای در همه صنایع دارند و نه‌تنها در شناسایی فرصت‌های بازار و تقویت روابط با مشتریان مفید هستند، بلکه در تولید محتوا نیز کاربرد زیادی دارند. آشنایی با این مدل‌ها برای همه بازاریابان از جمله بازاریابان محتوا ضروری است. به‌وسیله این اصول، می‌توان محتوای دقیق‌تری تولید کرد که نیازها و خواسته‌های مخاطبان را به‌خوبی پوشش دهد. در ادامه 11 مورد از آن‌ها بصورت خلاصه بررسی می‌شود:

1- مدل پنج نیروی پورتر (Porter’s Five Forces)

مدل پنج نیروی پورتر ابزاری استراتژیک برای تحلیل رقابت و عوامل مؤثر بر قدرت رقابت در بازار است. این مدل به مدیران و تحلیلگران کمک می‌کند تا درک بهتری از چالش‌های بازار و رقبای خود پیدا کنند. پنج نیروی اصلی در این مدل شامل 1- تهدید رقبا (Threat of New Entrants) است که به ورود شرکت‌های جدید به بازار و تأثیر آن بر رقابت اشاره دارد، مانند ورود یک شرکت جدید به بازار موبایل که رقابت قیمت‌ها و نوآوری‌ها را افزایش می‌دهد؛ 2- قدرت تأمین‌کنندگان (Supplier Power) که به توانایی تأمین‌کنندگان در تعیین قیمت‌ها و شرایط قراردادها اشاره دارد، مانند زمانی که تأمین‌کنندگان قطعات کامپیوتری محدود هستند و قدرت چانه‌زنی بالاتری دارند؛ 3- قدرت خریداران (Buyer Power) که بر توان خریداران در تعیین قیمت‌ها و شرایط تأثیر دارد، مانند خریداران عمده در بازار مواد غذایی که می‌توانند قیمت‌ها را کاهش دهند؛ 4- تهدید محصولات جایگزین (Threat of Substitutes) که وجود کالاهای جایگزین می‌تواند مشتریان را جذب کند، مانند استفاده از خودروهای برقی به‌جای خودروهای بنزینی؛ و 5- شدت رقابت در صنعت (Industry Rivalry) که میزان رقابت در داخل صنعت بین شرکت‌ها را نشان می‌دهد، مانند رقابت شدید میان برندهای بزرگ گوشی مانند اپل و سامسونگ. این مدل به شرکت‌ها کمک می‌کند تا استراتژی‌های خود را بر اساس تحلیل دقیق از این نیروها شکل دهند.

پنج نیروی پورتر

2- ماتریس BCG (BCG Matrix)

ماتریس BCG (Boston Consulting Group) به تحلیل سهم بازار و رشد صنعت پرداخته و محصولات را به چهار دسته تقسیم می‌کند. این ماتریس به شرکت‌ها کمک می‌کند تا استراتژی‌های مناسبی برای هر دسته از محصولات تعیین کنند. به‌عنوان‌مثال، 1- ستاره‌ها (Stars) محصولاتی هستند که رشد بالایی دارند و سهم بازار بزرگی دارند، مانند گوشی‌های هوشمند اپل در بازار جهانی؛ 2- گاوهای شیرده (Cash Cows) محصولاتی هستند که سهم بازار بالا دارند اما رشد آنها کند است، مانند تلویزیون‌های مسطح سامسونگ در بازار بالغ؛ 3- علامت سوال‌ها (Question Marks) محصولاتی هستند که رشد بالایی دارند اما سهم بازار کمتری دارند، مانند تکنولوژی‌های نوظهور مانند واقعیت افزوده (AR)؛ و 4- سگ‌ها (Dogs) محصولاتی هستند که رشد پایین و سهم بازار کمی دارند، مانند دستگاه‌های پخش MP3 که با رشد گوشی‌های هوشمند کنار رفته‌اند. این ماتریس به شرکت‌ها کمک می‌کند تا تصمیمات استراتژیک خود را بر اساس جایگاه هر محصول در این چهار دسته بگیرد.

ماتریس BCG

3- مدل SOSTAC

مدل SOSTAC یک چارچوب برای برنامه‌ریزی و اجرای استراتژی‌های کسب‌وکار است که شش مرحله اصلی دارد: وضعیت (Situation) که به تحلیل وضعیت فعلی شرکت و بازار می‌پردازد؛ برای مثال، یک شرکت باید بررسی کند که سهم بازار فعلی‌اش چقدر است و رقبایش چه وضعیتی دارند. اهداف (Objectives) که در این مرحله اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت مشخص می‌شوند؛ برای مثال، هدف کوتاه‌مدت می‌تواند افزایش فروش ۱۰ درصدی در سه ماه آینده باشد و هدف بلندمدت ممکن است رسیدن به سهم بازار ۳۰ درصدی در پنج سال آینده باشد. استراتژی (Strategy) که رویکرد کلی برای رسیدن به اهداف را تعیین می‌کند؛ مثلاً یک شرکت ممکن است تصمیم بگیرد با تمرکز بر بازاریابی دیجیتال یا ایجاد محصولات جدید وارد بازارهای جدید شود. تاکتیک‌ها (Tactics) که اقدامات خاص برای اجرای استراتژی‌ها را شامل می‌شود؛ برای مثال، می‌تواند شامل تبلیغات آنلاین در گوگل یا همکاری با اینفلوئنسرها برای افزایش آگاهی از برند باشد. عمل (Action) که در آن شرکت باید اقدامات برنامه‌ریزی‌شده را به اجرا درآورد؛ به‌عنوان‌مثال، راه‌اندازی یک کمپین تبلیغاتی در شبکه‌های اجتماعی یا ارسال ایمیل‌های تبلیغاتی به مشتریان بالقوه. کنترل (Control) که در آخر عملکرد شرکت ارزیابی می‌شود؛ مثلاً بررسی میزان بازدید از تبلیغات، تعداد فروش‌ها یا نرخ تبدیل مشتریان به مشتریان وفادار. این مدل به شرکت‌ها کمک می‌کند تا استراتژی‌های خود را با رویکردی گام‌به‌گام و منظم طراحی و به اجرا درآورند.

مدل SOSTAC

4- مدل بازاریابی STP (STP Marketing Model)

این مدل بازاریابی شامل سه مرحله اصلی است که به شرکت‌ها کمک می‌کند تا بازار خود را بهتر تحلیل کنند و استراتژی‌های مناسبی برای آن بسازند: 1- تقسیم‌بندی بازار (Segmentation) که در این مرحله بازار به بخش‌های مختلف تقسیم می‌شود بر اساس ویژگی‌های مشترک بین افراد یا گروه‌ها؛ برای مثال، بازار موبایل می‌تواند به بخش‌های اقتصادی، متوسط و لوکس تقسیم شود. 2- هدف‌گذاری (Targeting) که در این مرحله، شرکت‌ها گروه‌هایی از بازار را انتخاب می‌کنند که باید روی آنها تمرکز کنند؛ مثلاً ممکن است بازار هدف برای گوشی‌های لوکس، مدیرانی با درآمد بالا باشند. موقعیت‌یابی (Positioning) که در این مرحله، شرکت‌ها تصمیم می‌گیرند که برند خود را چگونه به مصرف‌کنندگان معرفی کنند؛ مثلاً ممکن است یک برند گوشی به عنوان نماد لوکسی و تکنولوژی پیشرفته معرفی شود. این مراحل به شرکت‌ها کمک می‌کند تا بازار خود را شناسایی کنند و به درستی به آن پاسخ دهند.

مدل STP

5- تحلیل SWOT

تحلیل SWOT (نقاط قوت، ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها) به شناسایی عوامل مختلفی می‌پردازد که می‌توانند بر یک کسب‌وکار تأثیر بگذارند. این تحلیل شامل چهار بخش اصلی است: نقاط قوت (Strengths) که ویژگی‌ها و مزایای مثبت داخلی سازمان است و می‌تواند به موفقیت آن کمک کند؛ برای مثال، تولید محتوای باکیفیت و تیم متخصص محتوا از نقاط قوت یک برند تولید محتوا به شمار می‌رود. نقاط ضعف (Weaknesses) که مشکلات و کمبودهایی در داخل سازمان است و می‌تواند مانع از پیشرفت آن شود؛ مثلاً عدم توانایی در ایجاد محتوای بهینه‌شده برای موتورهای جستجو (SEO) می‌تواند از نقاط ضعف باشد. فرصت‌ها (Opportunities) که زمینه‌ها و شرایط جدیدی است که ممکن است موجب رشد و پیشرفت سازمان شوند؛ برای مثال، افزایش تقاضا برای محتوای ویدئویی و پادکست‌ها در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند یک فرصت برای گسترش کسب‌وکار محتوا باشد. تهدیدها (Threats) که مشکلات و عواملی از خارج سازمان است و ممکن است تهدیدی برای موفقیت آن باشد؛ مثلاً ظهور هوش مصنوعی که می‌تواند محتوا تولید کند و بنابراین یک خطر جدی برای شرکت‌های تولید محتوا باشد. این تحلیل به سازمان‌ها کمک می‌کند تا موقعیت خود را در بازار بهتر درک کنند و استراتژی‌های مناسب‌تری برای مقابله با چالش‌ها و بهره‌برداری از فرصت‌ها بسازند.

SWOT

6- ماتریس انسوف (Ansoff Matrix)

ماتریس انسوف یک ابزار برای بررسی و برنامه‌ریزی استراتژی‌های رشد کسب‌وکار است که شامل چهار مرحله اصلی می‌شود: نفوذ در بازار (Market Penetration) که به افزایش سهم بازار با استفاده از محصولات موجود اشاره دارد؛ برای مثال، یک برند نوشیدنی می‌تواند با ارائه تبلیغات بیشتر و تخفیف‌های ویژه، فروش خود را افزایش دهد. توسعه محصول (Product Development) که به معرفی محصولات جدید در همان بازار اشاره دارد؛ به‌عنوان‌مثال، یک برند نوشابه می‌تواند طعم‌های جدیدی را برای محصولات خود معرفی کند. توسعه بازار (Market Development) که در این استراتژی، هدف گسترش محصولات به بازارهای جدید است؛ مثلاً یک شرکت ممکن است محصولات خود را به کشورهای دیگر بفرستد یا بازارهای جدیدی پیدا کند. تنوع (Diversification) که این استراتژی شامل گسترش کسب‌وکار به سمت بازارها و محصولات جدید است که ممکن است ربطی به کسب‌وکار اصلی نداشته باشد؛ برای مثال، شرکت اپل که به تولید ساعت‌های هوشمند می‌پردازد. این چهار مرحله به شرکت‌ها کمک می‌کند تا راه‌های مختلفی را برای رشد و توسعه کسب‌وکار خود پیدا کنند.

Ansoff Matrix

7- مدل 5S

مدل 5S پنج مرحله کلیدی برای بهبود عملکرد کسب‌وکار در زمینه فروش و خدمات مشتریان دارد. در مرحله اول، هدف فروش (Sell)، این است که محصولات به شیوه‌ای جذاب و مناسب به مشتریان معرفی شوند. برای مثال، استفاده از تبلیغات یا تخفیف‌ها می‌تواند به جذب مشتری و افزایش فروش کمک کند. سپس در مرحله بعد، رضایت (Satisfy) مشتریان اهمیت پیدا می‌کند. برای اینکه مشتریان از خرید خود راضی باشند، کسب‌وکارها باید خدمات پس از فروش ارائه دهند و مشکلات آن‌ها را به‌سرعت حل کنند. بعد از آن، تمرکز بر خدمت‌رسانی (Serve) به مشتریان قرار دارد. در این مرحله، ارائه مشاوره و راهنمایی‌های تخصصی می‌تواند تجربه خرید را بهبود بخشد و رضایت مشتری را جلب کند. مرحله چهارم به ارتباط مستمر و مؤثر (Speak) با مشتریان مربوط می‌شود. استفاده از کانال‌های مختلف مانند رسانه‌های اجتماعی برای تعامل با مشتریان و پاسخ به سؤالاتشان، می‌تواند وفاداری آن‌ها را افزایش دهد. در نهایت، ذخیره‌سازی (Save) منابع و اطلاعات به‌طور بهینه مطرح است. با مدیریت صحیح موجودی انبار و جلوگیری از هدررفت منابع، کسب‌وکارها می‌توانند بهره‌وری بیشتری داشته باشند. این مراحل به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا عملکرد خود را در زمینه‌های مختلف بهبود دهند.

مدل 5s

8- چارچوب 7S مک‌کینزی (McKinsey 7S Framework)

مدل مدیریتی هفت عنصر کلیدی را برای بهبود عملکرد سازمان‌ها معرفی می‌کند. اولین عنصر، استراتژی (Strategy)، به اهداف بلندمدت و برنامه‌های سازمان مربوط است. به‌عنوان‌مثال، یک شرکت فناوری می‌تواند استراتژی خود را بر تحقیق‌وتوسعه محصولات جدید متمرکز کند. دومین عنصر، ساختار (Structure)، به نحوه تقسیم‌بندی سازمان اشاره دارد. برای مثال، یک شرکت ممکن است تیم‌های تخصصی مانند تیم تحقیق‌وتوسعه، بازاریابی و فروش ایجاد کند تا وظایف به‌صورت مؤثر تقسیم شوند. سومین عنصر، سیستم‌ها (Systems)، به فرایندهای داخلی برای اجرای استراتژی‌ها اشاره دارد. برای نمونه، یک سیستم مدیریت پروژه می‌تواند به هماهنگی تیم‌ها و انجام پروژه‌ها کمک کند. در مرحله بعد، سبک (Style) رهبری مطرح است. برای مثال، یک مدیر ممکن است سبک رهبری مشارکتی را انتخاب کند تا کارکنان در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت داشته باشند و فرهنگ همکاری تقویت شود. عنصر پنجم، کارکنان (Staff)، به جذب و نگهداشت افرادی با مهارت‌های خاص اشاره دارد. به‌عنوان‌مثال، یک شرکت فناوری ممکن است متخصصان برنامه‌نویسی را برای ارتقای محصولات خود استخدام کند. مهارت‌ها (Skills)، ششمین عنصر، به توانایی‌ها و تخصص‌های سازمانی می‌پردازد. به‌عنوان‌مثال، تخصص در طراحی نرم‌افزار می‌تواند به شرکت در رقابت‌های بازار کمک کند. در نهایت، ارزش‌های مشترک (Shared Values)، به فرهنگ و اصول مشترک سازمان توجه دارد. برای نمونه، ارزش‌گذاری بر کیفیت و صداقت می‌تواند باعث تقویت فرهنگ سازمانی و افزایش اعتماد مشتریان شود. این مدل به سازمان‌ها کمک می‌کند تا به اهداف استراتژیک خود دست یابند.

McKinsey 7S Framework

9- تحلیل PESTLE

تحلیل PESTLE شش عامل کلیدی را برای بررسی تأثیرات محیطی بر کسب‌وکارها در نظر می‌گیرد. 1. سیاسی (Political): عواملی چون قوانین و مقررات دولتی را شامل می‌شود، مثلاً تغییرات در قوانین مالیاتی که تأثیر زیادی بر کسب‌وکارها دارد. 2. اقتصادی (Economic): شرایط اقتصادی مانند تورم و نرخ بهره را در نظر می‌گیرد، مثل افزایش نرخ بهره که ممکن است تقاضا برای وام‌ها را کاهش دهد. 3. اجتماعی (Social): به تغییرات فرهنگی و اجتماعی می‌پرازد، مانند تمایل بیشتر به خرید محصولات پایدار و دوستدار محیط زیست. 4. فناوری (Technological): به پیشرفت‌های تکنولوژیک اشاره دارد، مثلاً ظهور هوش مصنوعی که در صنایع مختلف تأثیر می‌گذارد. 5. محیطی (Environmental): شرایط زیست‌محیطی و تغییرات اقلیمی را بررسی می‌کند، مانند قوانین جدید محیط زیست که صنایع آلاینده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. 6. قانونی (Legal): تغییرات در قوانین و مقررات قانونی را شامل می‌شود، مثلاً تغییرات در قوانین کار که بر سیاست‌های منابع انسانی تأثیر می‌گذارد.

PESTEL

10- ترکیب بازاریابی (7Ps Marketing Mix)

مدل 7p به هفت جزء کلیدی در استراتژی‌های بازاریابی و مدیریت کسب‌وکار اشاره دارد که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا محصولات خود را به بهترین شکل به بازار ارائه دهند. این اجزاء عبارت‌اند از: 1- محصول (Product) که به کالاها و خدمات سازمان مربوط می‌شود، مانند تولید یک گوشی هوشمند جدید که به بازار عرضه می‌شود، 2- قیمت (Price) که استراتژی‌های قیمت‌گذاری و تخفیف‌ها را شامل می‌شود، مانند ارائه تخفیف‌های فصلی برای جذب مشتریان بیشتر، 3- مکان (Place) که به کانال‌های توزیع و دسترسی مشتریان به محصولات اشاره دارد، مانند فروش آنلاین از طریق وبسایت یا فروشگاه‌های فیزیکی، 4- ترویج (Promotion) که به استراتژی‌های تبلیغاتی برای جلب توجه مشتریان می‌پردازد، مانند اجرای کمپین‌های تبلیغاتی در رسانه‌های اجتماعی برای ارتقاء آگاهی از برند، 5- افراد (People) که به افرادی که با مشتریان در تعامل هستند، اشاره دارد، مانند آموزش کارکنان فروش برای ارائه خدمات بهتر و بهبود تجربه مشتری، 6- فرایند (Process) که به روندهای ارائه محصولات و خدمات مربوط می‌شود، مانند بهینه‌سازی روند خرید آنلاین برای افزایش راحتی و سرعت خرید، 7- شواهد فیزیکی (Physical Evidence) که به نشانه‌ها و مدارک بصری از برند و کیفیت محصولات اشاره دارد، مانند طراحی منحصر به فرد لوگو و بسته‌بندی محصولات. این مدل به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا تمام جوانب مهم بازاریابی و تعامل با مشتری را در نظر بگیرند.

7Ps

11- مدل RACE

مدل RACE به چهار مرحله اصلی برای مدیریت ارتباط با مشتریان و استراتژی‌های بازاریابی دیجیتال اشاره دارد که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا مخاطبان خود را جذب و آنها را تبدیل به مشتریان وفادار کنند. این مراحل عبارت‌اند از: 1- رسیدن به مخاطب (Reach) که هدف آن جذب مخاطبان جدید است و کسب‌وکارها باید از ابزارهای مختلف مانند تبلیغات دیجیتال برای جلب توجه و جذب کاربران جدید استفاده کنند، مانند تبلیغات آنلاین برای جذب کاربران به وبسایت یا محصولات، 2- تعامل (Act) که پس از جذب مخاطبان، هدف ایجاد ارتباط و تعامل با آنها است، برای مثال برگزاری وبینارها یا جلسات آنلاین برای معرفی محصولات و خدمات می‌تواند به ایجاد تعامل بیشتر کمک کند، 3- تبدیل (Convert) که به تبدیل بازدیدکنندگان یا مخاطبان به مشتریان واقعی اشاره دارد و در این مرحله، کسب‌وکار باید از استراتژی‌های مختلف مانند ارائه پیشنهادات ویژه برای ترغیب به خرید استفاده کند، 4- درگیری (Engage) که هدف آن نگهداری و افزایش ارتباط مشتریان با برند است. کسب‌وکارها باید با اقداماتی مانند ارسال خبرنامه‌های شخصی و ارائه خدمات پس از فروش باعث حفظ و وفاداری مشتریان شوند. این مدل به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا نه‌تنها مشتریان جدید جذب کنند، بلکه باعث وفاداری آن‌ها نیز می‌شود

RACE

منابع بازاریابی محتوایی

منابع بازاریابی محتوایی شامل وب‌سایت‌ها، افراد متخصص، کتاب‌ها، ابزارها و دوره‌های آموزشی است که دانش و مهارت‌های لازم را برای یادگیری آن ارائه می‌دهند.

وب‌سایت‌های معتبر در حوزه بازاریابی محتوایی:

  • Content Marketing Institute بزرگ‌ترین جامعه آنلاین برای متخصصان بازاریابی محتوا است. این مؤسسه مقالات، گزارش‌ها، رویدادها و دوره‌های آموزشی مختلفی را در زمینه بازاریابی محتوا ارائه می‌دهد.
  • HubSpot یک پلتفرم کامل برای بازاریابی، فروش و خدمات مشتری است. این پلتفرم ابزارهای مختلفی برای اتوماسیون بازاریابی، مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) و تحلیل داده‌ها ارائه می‌دهد. همچنین، آموزش‌های رایگان و پولی زیادی در زمینه بازاریابی محتوا برای کاربران فراهم می‌کند.
  • Moz یکی از شناخته‌شده‌ترین ابزارها برای سئو است. Moz به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا رتبه سایت خود را در موتورهای جستجو بهتر کنند و ترافیک طبیعی سایت را افزایش دهند. این ابزار همچنین اطلاعات مفیدی در مورد رقبا و کلمات کلیدی ارائه می‌دهد و دوره‌های آموزشی زیادی در زمینه بازاریابی محتوا و سئو دارد.
  • Ahrefs یک ابزار قوی برای تحلیل رقبا و تحقیق کلمات کلیدی است. این ابزار به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا بک‌لینک رقبا را بررسی کنند، کلمات کلیدی جدید پیدا کنند و استراتژی محتوای خود را بهبود دهند. همچنین، بخش وبلاگ و دوره‌های آموزشی آن برای یادگیری بازاریابی محتوا مفید است.
  • SEMrush یک ابزار جامع برای تحقیق کلمات کلیدی، تحلیل رقبا و مدیریت استراتژی محتوا است. این ابزار به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا عملکرد سایت خود را در موتورهای جستجو بهبود دهند و ترافیک ارگانیک خود را افزایش دهند. وبلاگ این ابزار هم آموزش‌های مفیدی در زمینه بازاریابی محتوا دارد.
  • Contently یک پلتفرم برای مدیریت محتوای برندها است. این پلتفرم به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا محتوای باکیفیت تولید کنند، آن را منتشر کنند و عملکرد آن را بررسی کنند. این سایت هم آموزش‌های مفیدی در زمینه بازاریابی محتوا دارد.
  • Neil Patel وب‌سایت شخصی نیل پاتل است که در آن مقالات، ویدئوها و پادکست‌هایی در زمینه بازاریابی دیجیتال و بازاریابی محتوا منتشر می‌شود. نیل پاتل یکی از چهره‌های شناخته‌شده در دنیای دیجیتال مارکتینگ است و مطالب او بسیار مفید و کاربردی هستند.
  • MarketingProfs یک جامعه آنلاین برای متخصصان بازاریابی است. این سایت مقالات، وبینارها و دوره‌های آموزشی مختلفی در زمینه بازاریابی محتوا و دیگر حوزه‌های بازاریابی ارائه می‌دهد.
  • Copyblogger یک وب‌سایت آموزشی است که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا مهارت‌های تولید محتوای خود را بهتر کنند. این سایت مقالات و دوره‌های آموزشی زیادی در زمینه نوشتن محتوای وب، کپی‌رایتینگ و استراتژی محتوا ارائه می‌دهد.
  • Seth’s Blog وب‌سایت شخصی ست گادین است که در آن دیدگاه‌های جدید و جالبی در مورد بازاریابی و برندینگ ارائه می‌شود. مقالات ست گادین معمولاً کوتاه و خواندنی هستند و به خوانندگان کمک می‌کنند تا به مسائل بازاریابی از دیدگاه متفاوتی نگاه کنند.
  • Backlinko وب‌سایت شخصی برایان دین است که در آن مقالات و آموزش‌های تخصصی در زمینه SEO و بازاریابی محتوا منتشر می‌شود. برایان دین یکی از شناخته‌شده‌ترین متخصصان سئو در جهان است و مطالب او بسیار مفید و کاربردی هستند.
  • Search Engine Journal یک وب‌سایت خبری است که روزانه اخبار و مقالاتی در زمینه سئو، بازاریابی دیجیتال و بازاریابی محتوا منتشر می‌کند.
  • Search Engine Land یک وب‌سایت خبری دیگر در زمینه سئو و بازاریابی دیجیتال است. این سایت مقالات و تحلیل‌هایی در مورد آخرین روندهای صنعت جستجو منتشر می‌کند.
    Content Marketing World بزرگ‌ترین رویداد سالانه بازاریابی محتوا است. در این رویداد، متخصصان بازاریابی محتوا از سراسر دنیا جمع می‌شوند تا در مورد آخرین روندها و چالش‌های این صنعت بحث کنند.
  • Content Marketing University یک پلتفرم آموزشی آنلاین است که دوره‌های تخصصی و جامع در زمینه بازاریابی محتوا ارائه می‌دهد.

افراد برجسته در بازاریابی محتوایی:

جو پولیتزی (Joe Pulizzi):

به دلیل نقش کلیدی‌اش در معرفی و ترویج بازاریابی محتوایی به او لقب «پدر بازاریابی محتوایی» را دادند. او بنیان‌گذار Content Marketing Institute و برگزارکننده بزرگ‌ترین رویداد جهانی بازاریابی محتوا به نام Content Marketing World است. پولیتزی با نوشتن کتاب‌های مشهور مانند Epic Content Marketing و Content Inc. مبانی بازاریابی محتوایی را تعریف کرده است.

رابرت رز (Robert Rose):

استراتژیست برتر بازاریابی محتوا و همکار نزدیک جو پولیتزی در Content Marketing Institute است. رز با کتاب Killing Marketing، بازاریابی محتوا را به‌عنوان یک مدل درآمدی جدید تعریف کرد. او مشاور بسیاری از شرکت‌های بزرگ در توسعه استراتژی‌های بازاریابی محتوا است.

برایان هلیگان (Brian Halligan):

بنیان‌گذار HubSpot و یکی از پیشگامان مفهوم بازاریابی درون‌گرا (Inbound Marketing) است. هالیگان با طراحی ابزارهای جامع بازاریابی، به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا مشتریان خود را از طریق محتوا جذب کنند. کتاب Inbound Marketing او، مفهوم بازاریابی درون‌گرا را تعریف و ترویج کرد.

آن هندلی (Ann Handley):

اولین مدیر ارشد محتوایی جهان (Chief Content Officer) در MarketingProfs بود. کتاب پرفروش او، Everybody Writes، به اصول نوشتن محتوای جذاب می‌پردازد. هندلی از اولین کسانی بود که به‌طور متمرکز بر تولید محتوا برای جذب مشتریان آنلاین تأکید کرد.

نیل پاتل (Neil Patel):

کارآفرین و مؤسس ابزارهای برتر بازاریابی دیجیتال مانند Crazy Egg ،KISSmetrics و Ubersuggest است. پاتل یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های جهانی در آموزش بازاریابی محتوایی و SEO است. او مقالات و ویدئوهای آموزشی بسیاری برای بهبود بازاریابی محتوایی در وب‌سایت خود ارائه می‌دهد.

برایان کلارک (Brian Clark):

بنیان‌گذار وب‌سایت Copyblogger، است که یکی از منابع اصلی برای یادگیری تبلیغ‌نویسی و محتوای جذاب است. کلارک با راه‌اندازی شرکت Rainmaker Digital، ابزارهای بازاریابی محتوایی برای کسب‌وکارها ارائه می‌دهد. او مشاور و مربی در ایجاد استراتژی‌های محتوا برای افزایش فروش است.

برایان دین (Brian Dean):

متخصص SEO و بنیان‌گذار Backlinko است. دین یکی از معتبرترین منابع برای یادگیری استراتژی‌های SEO و بازاریابی محتوا است. او خالق تکنیک‌های پیشرفته سئو محتوا مانند تکنیک آسمان‌خراش Skyscraper Technique برای جذب لینک‌های باکیفیت است.

اندی کرستودینا (Andy Crestodina):

نویسنده کتاب Content Chemistry است. کرستودینا یکی از بنیان‌گذاران شرکت Orbit Media Studios و مشاور بهبود تجربه کاربری (UX) و استراتژی محتوا است. او همچنین تحلیل‌گر برتر داده‌های مربوط به محتوا و عملکرد آن است.

رند فیشکین (Rand Fishkin):

بنیان‌گذار Moz، ابزاری پیشرفته برای SEO و استراتژی بازاریابی محتوا است. فیشکین نویسنده کتاب Lost and Founder است که تجربه‌های خود را به‌عنوان یک کارآفرین بازگو می‌کند. او متخصص در ایجاد ابزارهای بازاریابی و پیشبرد استراتژی‌های دیجیتال است.

ست گادین (Seth Godin):

نویسنده پرفروش‌ترین کتاب‌های بازاریابی مانند Purple Cow و This is Marketing است. گادین یکی از اولین کسانی بود که بر اهمیت داستان‌سرایی در بازاریابی محتوا تأکید کرد. او خالق یکی از پربازدیدترین وبلاگ‌های بازاریابی با دیدگاه‌های عمیق و نوآورانه درباره مخاطب‌شناسی و تأثیر محتوا است.

کتاب‌های تخصصی بازاریابی محتوایی:

  • کتاب Everybody Writes ان هندلی، یک راهنمای جامع برای نوشتن محتوای جذاب و مؤثر است. هندلی در این کتاب به اصول اولیه نوشتن، از جمله ساختار جمله، انتخاب کلمات مناسب و ایجاد ارتباط با مخاطب می‌پردازد. این کتاب برای افرادی مفید است که می‌خواهند مهارت‌های نوشتن خود را بهبود بخشند و محتوای باکیفیتی تولید کنند.
  • جو پولیتزی در کتاب Epic Content Marketing، مفهوم بازاریابی محتوایی را به طور کامل توضیح می‌دهد و راهکارهایی برای ایجاد محتواهای ماندگار و خواندنی ارائه می‌دهد. این کتاب برای کسانی مناسب است که می‌خواهند یک استراتژی جامع برای بازاریابی محتوای خود ایجاد کنند.
  • کتاب Content Inc. نوشته جو پولیتزی توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان با استفاده از بازاریابی محتوا، یک کسب‌وکار را به یک رسانه تبدیل کرد. این کتاب بر تولید محتوای ارزشمند تمرکز دارد که می‌تواند باعث توسعه کسب‌وکار شود.
  • کتاب They Ask You Answer اثر مارکوس شریدان، نشان می‌دهد که پاسخ دادن به سؤالات مشتریان ابزاری برای تبدیل شدن به یک مرجع در صنعت است. این اثر برای کسب‌وکارهایی کاربردی است که به دنبال جلب اعتماد مشتری از طریق محتوا هستند.
  • در The Content Code، مارک شفر فرمولی برای تولید محتوای ویروسی ارائه می‌کند. او توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان محتوایی تولید کرد که به طور طبیعی در شبکه‌های اجتماعی منتشر و ویروسی شود.
    کتاب Practical Content Strategy and Marketing نوشته جولیا مک‌کوی، یک راهنمای عملی برای طراحی و اجرای استراتژی بازاریابی محتوا است. این کتاب به‌ویژه برای کسانی مفید است که به دنبال یادگیری روش‌های عملی در این حوزه هستند.
  • Building a StoryBrand اثر دونالد میلر نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از داستان‌سرایی برای فروش محصولات استفاده کرد. این کتاب راهکاری برای تقویت برند و تعامل بهتر با مشتری ارائه می‌دهد.
  • Content Strategy for the Web نوشته ملیسا راچ به بررسی استراتژی‌های محتوا برای افزایش ترافیک وب‌سایت و بهبود تبدیل کاربران به مشتری می‌پردازد.
  • در کتاب Made to Stick، چیپ هیث به خوانندگان کمک می‌کند تا ایده‌های خود را به شکلی ماندگار منتقل کنند. این کتاب برای افرادی است که می‌خواهند محتوایی تولید کنند که در ذهن مخاطبان باقی بماند.
  • Content Chemistry نوشته اندی کرستودینا به زبان ساده مفاهیم و ابزارهای بازاریابی محتوا را توضیح می‌دهد. این کتاب یک راهنمای کاربردی برای افرادی است که به دنبال یادگیری اصول بازاریابی محتوا هستند.
  • کتاب Conversation Marketing اثر کوین لاند، بر اهمیت ایجاد گفتگو با مشتریان تأکید دارد و راهکارهایی برای برقراری روابط قوی‌تر با آن‌ها ارائه می‌دهد.
  • در Content Machine، دن نوریس نحوه استفاده از بازاریابی محتوا برای خودکارسازی مدیریت کسب‌وکار را توضیح داده است. این کتاب به کارایی و اثربخشی در بازاریابی محتوا می‌پردازد.
  • The Content Fuel Framework نوشته ملانی دزیل، چارچوبی برای تولید مداوم و پایدار محتوای باکیفیت ارائه می‌دهد. این کتاب برای افرادی است که به دنبال رویکردی سازمان‌یافته در تولید محتوا هستند.

دوره‌های آنلاین:

HubSpot

هاب اسپات یکی از پلتفرم‌های معروف در زمینه بازاریابی است که به‌خصوص در حوزه بازاریابی درون‌گرا (Inbound Marketing) شناخته می‌شود. دوره‌های آموزشی این سایت برای کارآفرینان و کسب‌وکارهای کوچک و متوسط طراحی شده است. هدف HubSpot آموزش بازاریابی محتوایی با استفاده از ابزارهای این پلتفرم است، تا کاربران بتوانند با برنامه‌ریزی دقیق و خودکارسازی محتوا، مشتریان جدیدی جذب کنند.

Coursera

کورسرا به دلیل همکاری با دانشگاه‌ها و موسسات معتبر جهانی شناخته شده است و دوره‌های تخصصی و آکادمیک در زمینه بازاریابی محتوایی را ارائه می‌دهد. این پلتفرم برای افرادی مناسب است که به دنبال آموزش‌های علمی و معتبر هستند. دوره‌ها معمولاً در سطح پیشرفته و مرتبط با تحقیق و توسعه استراتژی‌های برندینگ و محتوا هستند.

Udemy

یودمی به خاطر ارائه دوره‌های کاربردی توسط مربیان مختلف، گزینه‌ای مناسب برای افرادی است که می‌خواهند مهارت‌های خاصی را به‌صورت عملی یاد بگیرند. این پلتفرم به کاربران امکان می‌دهد با هزینه‌ای کمتر و به صورت خودآموز، روی مهارت‌هایی مانند استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا و تکنیک‌های جدید بازاریابی تمرکز کنند.

Google Garage

گوگل گاراج یک سایت آموزشی رایگان است که به کاربران مبتدی کمک می‌کند تا مهارت‌های دیجیتال پایه را یاد بگیرند. دوره‌های آن معمولاً برای افرادی مناسب است که شروع به راه‌اندازی کسب‌وکار یا پروژه‌ای جدید کرده‌اند و به دنبال یادگیری مهارت‌های ضروری مانند بازاریابی محتوایی هستند.

LinkedIn Learning

لینکدین لرنینگ یا لیندای سابق، دوره‌هایی را برای حرفه‌ای‌ها و کارمندان شرکت‌ها ارائه می‌دهد که در آن‌ها بیشتر بر استراتژی‌های محتوای سازمانی و بازاریابی در مقیاس بزرگ تمرکز شده است. اگر در حال حاضر در یک موقعیت شغلی هستید و می‌خواهید مهارت‌های خود را در سطح حرفه‌ای ارتقا دهید، این سایت گزینه‌ای مناسب است.

Skillshare

اسکیل شر بیشتر برای افرادی مناسب است که به دنبال دوره‌های کوتاه و کاربردی هستند. این پلتفرم به افراد خلاق و مبتکر کمک می‌کند تا مهارت‌های خود را در تولید محتوای ویدئویی و نوشتاری بهبود بخشند. دوره‌ها معمولاً پروژه‌محور هستند و تمرکز آن‌ها بر تولید محتوا و برنامه‌ریزی است.

SEMrush

سمراش برای متخصصان سئو و کاربران پیشرفته طراحی شده است. دوره‌های این پلتفرم معمولاً روی تکنیک‌های پیشرفته در بازاریابی محتوایی و سئو تمرکز دارند و برای افرادی مناسب است که به دنبال یادگیری جزئیات بیشتر در زمینه بازاریابی دیجیتال هستند.

EdX

ادکس دوره‌های حرفه‌ای و آکادمیک را از دانشگاه‌های معتبر ارائه می‌دهد. این دوره‌های بلندمدت و معتبر با همکاری مؤسسات آموزشی جهانی ساخته می‌شود. این سایت برای افرادی ایدئال است که می‌خواهند درک عمیق‌تری از استراتژی‌های بازاریابی محتوا داشته باشند.

Moz for SEO

ماز در کنار ابزارهایی که برای سئو ارائه می‌دهد، یک بخش آموزشی هم دارد. ماز یک پلتفرم معتبر برای آموزش سئو و استراتژی‌های محتوا است. دوره‌های آن برای محتوانویسی در وب و سئو کاربرد زیادی دارد.

منابع بازاریابی محتوایی

نمونه‌هایی از بازاریابی محتوایی و تبلیغات خلاقانه

مثال های بازاریابی محتوا

Red Bull تولید محتوای هیجان‌انگیز و ماجراجویانه

ردبول با تولید ویدئوها و مستندهایی در مورد ورزش‌های پرخطر و ماجراجویانه تلاش می‌کند تا برند خود را باهیجان و پرانرژی نشان دهد. یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این استراتژی، پروژه معروف Stratos بود که در آن فلیکس باومگارتنر، ورزشکار شناخته‌شده، از مرز جو زمین پرش کرد. این رویداد نه‌تنها میلیون‌ها نفر را مجذوب خود کرد، بلکه برند ردبول را به عنوان نمادی از هیجان و ماجراجویی در سطح جهان معرفی کرد.

ردبول

IKEA الهام‌بخشی با راهکارهای زندگی در خانه

آیکیا با ارائه ایده‌ها و راهکارهای ساده و کاربردی برای دکوراسیون منزل، به مشتریان کمک می‌کند تا فضای خانه خود را به بهترین شکل طراحی کنند. یکی از ابزارهای ویژه این برند، IKEA Place است که با استفاده از فناوری واقعیت افزوده، به کاربران این امکان را می‌دهد که قبل از خرید مبلمان، آن را در فضای واقعی خانه خود مشاهده کنند. این ابزار به مشتریان کمک می‌کند تا از هماهنگی و تطابق مبلمان با محیط خود مطمئن شوند. این روش خرید از آیکیا را برای مشتریان راحت‌تر و جذاب‌تر کرده است.

IKEA

HubSpot ارائه محتوای آموزشی رایگان

هاب‌اسپات با ارائه منابع آموزشی رایگان مانند کتاب‌های الکترونیکی، ابزارهای کاربردی و دوره‌های آنلاین، به یکی از منابع معتبر در حوزه بازاریابی دیجیتال تبدیل شده است. این برند برای آموزش و ارتقای سطح آگاهی مخاطبان خود، برنامه‌ای به نام HubSpot Academy راه‌اندازی کرده است. این برنامه شامل دوره‌های آموزشی رایگان است که در پایان آن‌ها به شرکت‌کنندگان گواهینامه حرفه‌ای اعطا می‌شود. افراد با شرکت در این دوره‌ها می‌توانند مهارت‌های بازاریابی دیجیتال خود را تقویت کنند و به عنوان متخصص در این زمینه شناخته شوند.

آکادمی هاب اسپات

GoPro محتوای کاربرمحور (UGC)

گوپرو با استفاده از محتوای تولیدشده توسط کاربران (UGC)، برند خود را به شکل طبیعی و معتبر معرفی می‌کند. این برند از کاربران خود می‌خواهد ویدئوها و تصاویری که با دوربین‌های گوپرو ثبت کرده‌اند را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارند. یکی از کمپین‌های موفق گوپرو، کمپین GoProAwards# است که از کاربران دعوت می‌کند محتوای خود را ارسال کنند و در ازای آن جوایزی دریافت نمایند. این رویکرد به گوپرو کمک می‌کند تا ارتباط نزدیک‌تری با مخاطبان خود برقرار کند و همزمان محتوای واقعی و جذابی تولید شود که توجه دیگران را جلب می‌کند. این کار نه‌تنها باعث تبلیغات رایگان برای برند می‌شود، بلکه اعتبار گوپرو را نیز افزایش می‌دهد.

Netflix بازاریابی از طریق میم‌ها و ویدئوهای کوتاه

نتفلیکس با استفاده از میم‌ها و ویدئوهای کوتاه که اغلب شامل نقل‌قول‌های جالب یا لحظات خاصی از سریال‌ها و فیلم‌هایش هستند، توانسته است مخاطبان خود را سرگرم کند و تعامل آن‌ها را افزایش دهد. این روش به نتفلیکس کمک می‌کند تا با تولید محتوای پرطرفدار و به‌روز، توجه کاربران را جلب کند و حضور پررنگی در فضای آنلاین داشته باشد. حساب‌های اجتماعی نتفلیکس، مانند توییتر و اینستاگرام، نمونه‌های موفقی از این روش هستند که میزان تعامل و آگاهی از برند را در شبکه‌های اجتماعی افزایش داده‌اند. این رویکرد به برند امکان می‌دهد تا ارتباطی نزدیک‌تر با مخاطبان برقرار کند و سریال‌ها و فیلم‌های خود را به تبلیغ کند.

میم مارکتینگ نتفلیکس

Spotify شخصی‌سازی محتوا

اسپاتیفای با استفاده از داده‌های شنیداری کاربران، تجربه‌ای کاملاً شخصی‌سازی‌شده ارائه می‌دهد. یعنی براساس آهنگ‌ها، هنرمندان و سبک‌های موسیقی که کاربران بیشتر گوش می‌دهند، پیشنهادهای جدیدی مطابق باسلیقه آن‌ها ارائه می‌شود. یکی از موفق‌ترین نمونه‌های این رویکرد، کمپین Spotify Wrapped است. در این کمپین، گزارشی داده می‌شود از آمار موسیقی‌هایی که هر کاربر در طول سال گوش داده است. این کمپین علاوه بر افزایش تعامل کاربران با پلتفرم، حس خاص بودن و شخصی‌سازی را در آن‌ها افزایش می‌دهد. این موضوع باعث افزایش وفاداری و عمق ارتباطی مخاطبان شده است.

اسپاتیفای

Sephora تجربه خرید آنلاین و راهنماهای تعاملی

سفورا با استفاده از ابزارهای دیجیتال و آموزش‌های مفید، خرید آنلاین را برای مشتریان خود جذاب و راحت کرده است. یکی از این ابزارها، Virtual Artist است که به کاربران این امکان را می‌دهد تا قبل از خرید محصولات آرایشی، آن‌ها را به‌طور مجازی روی صورت خود امتحان کنند. این ابزار به افراد کمک می‌کند تا ببینند آیا رنگ‌ها و محصولات مختلف با پوست و سلیقه آن‌ها مطابقت دارند یا نه. علاوه بر این، سفورا با ارائه راهنمایی‌های تخصصی در زمینه آرایش و مراقبت از پوست، به مشتریان کمک می‌کند تا انتخاب‌های بهتری داشته باشند. این استراتژی‌ها و استفاده از واقعیت افزوده AR باعث می‌شود خرید آنلاین برای مشتریان به تجربه‌ای لذت‌بخش و آسان تبدیل شود.

سفورا

Google ویدئوهای سالانه Year in Search

گوگل هر سال ویدئوهایی به نام Year in Search منتشر می‌کند که در آن، موضوعات و اتفاقات پرجستجو و مهم سال را نمایش می‌دهد. این ویدئوها با استفاده از تصاویر و صداها، لحظات احساسی و مهم جهان را نشان می‌دهند و به کاربران یادآوری می‌کنند که در طول سال چه رویدادهایی رخ داده است. این کمپین نه تنها روندهای جستجو را معرفی می‌کند، بلکه به شکلی جذاب و مرتبط با احساسات مردم، توجه مخاطبان را جلب می‌کند. ویدئوهای Year in Search به دلیل ارتباط عاطفی با مخاطبان، هر ساله میلیون‌ها بازدیدکننده جذب می‌کنند و به یک رویداد سالانه تبدیل شده‌اند. این استراتژی باعث می‌شود که گوگل بیشتر از همیشه در کانون توجه قرار گیرد.

گوگل یر این سرچ

Coca-Cola کمپین Share a Coke

کوکاکولا با راه‌اندازی کمپین Share a Coke تصمیم گرفت به‌جای لوگو، نام‌های رایج افراد را روی بطری‌های نوشیدنی خود چاپ کند. این کار باعث شد که مردم احساس کنند نوشیدنی خاص خودشان را می‌خورند و ارتباط عاطفی بیشتری با برند برقرار کنند. همچنین این کمپین حس یکتایی و اختصاصی را به مشتریان منتقل کرد و آن‌ها را تشویق کرد تا بطری‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. نتیجه این کمپین افزایش فروش و محبوبیت برند بود. این استراتژی به شکلی موفقیت‌آمیز عمل کرد که مردم با دوستان و خانواده خود به دنبال نام‌های مورد نظرشان می‌گشتند و این کار به تبلیغ طبیعی و ویروسی برند کمک کرد.

کمپین شیر کوکاکولا

ALS Association کمپین Ice Bucket Challenge

کمپین چالش سطل آب یخ توسط انجمن ALS برای افزایش آگاهی درباره بیماری ALS (آمیوتروفیک لترال اسکلروز) و جمع‌آوری کمک‌های مالی راه‌اندازی شد. در این کمپین از مردم خواسته می‌شد که یک سطل آب یخ روی سرشان بریزند و ویدئو آن را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند. سپس از دیگران دعوت می‌کردند تا این کار را تکرار کنند یا کمک مالی انجام دهند. این کمپین خیلی سریع در سراسر جهان پخش شد و میلیون‌ها نفر در آن شرکت کردند. علاوه بر این، کمک‌های مالی زیادی جمع‌آوری شد که برای تحقیقات بیماری ALS استفاده گردید. این کمپین به یکی از شناخته‌شده‌ترین کمپین‌های اطلاع‌رسانی تبدیل شد.

آب یخ

Adobe کمپین Make a Masterpiece

کمپین ساخت شاهکار توسط ادوبی برای نشان دادن قابلیت‌های ابزارهای خود در زمینه طراحی و هنر دیجیتال راه‌اندازی شد. در این کمپین، Adobe از هنرمندان خواست تا با استفاده از نرم‌افزارهای این برند، آثار هنری معروف را بازسازی کنند. این کمپین نه‌تنها توانایی‌های ابزارهای طراحی آن را به نمایش گذاشت، بلکه به هنرمندان فرصت داد تا خلاقیت خود را نشان دهند و آثار جدیدی خلق کنند. هدف این کمپین ترویج استفاده از محصولات ادوبی در دنیای هنر دیجیتال و تشویق به خلاقیت بود. این کمپین توانست توجه زیادی از هنرمندان و طراحان دیجیتال جلب کند و تأثیر زیادی در معرفی نرم‌افزارهای ادوبی داشت.

ساخت شاهکار ادوبی

Burger King کمپین Whopper Detour

کمپین Whopper Detour توسط برند برگر کینگ با هدف جلب‌توجه به اپلیکیشن موبایل این شرکت طراحی شد. در این کمپین، برگر کینگ به کاربران اپلیکیشن خود پیشنهاد داد که برای خرید یک برگر Whopper با تخفیف ویژه، به نزدیک‌ترین رستوران مک‌دونالد مراجعه کنند و درخواست خرید بدهند. این حرکت خلاقانه توجه زیادی را جلب کرد؛ زیرا به‌طور غیرمستقیم رقابت با مک‌دونالد را مطرح می‌کرد. این کمپین نه‌تنها نرخ دانلود برنامه را افزایش داد، بلکه توجه زیادی را به محصولات این برند جلب کرد. این استراتژی باعث شد تا برند برگر کینگ به‌عنوان برندی جسور و متفاوت در ذهن مردم شناخته شود.

کمپین برگرکینگ Whopper Detour

Nike کمپین Just Do It

نایکی با «کمپین فقط انجامش بده» از داستان‌های انگیزشی و همکاری با ورزشکاران مشهور برای ترغیب مردم به دنبال کردن اهدافشان استفاده می‌کند. این کمپین با پیام‌های الهام‌بخش و ویدئوهای تأثیرگذار مردم را به تلاش بیشتر و پشتکار دعوت می‌کند. ویدئوهای Just Do It به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که نه‌تنها در دنیای ورزش بلکه در زندگی روزمره نیز تأثیرگذار باشند. این کمپین به مردم نشان می‌دهد که با تمرین و تلاش، هر کسی می‌تواند به هدف خود برسد. شرکت نایک با این استراتژی برند خود را به نمادی از انگیزه و اراده تبدیل کرده و پیام خود را به‌طور جهانی به گوش مردم می‌رساند.

دیدگاه‌ها ۰
ارسال دیدگاه جدید